نظریه پیدایش طرزفکراعتیادآور و عناصرآن

ساخت وبلاگ

نظریه پیدایش طرزفکراعتیادآور و عناصرآن

اسدالله افشار

طرز فکر اعتیادآور چگونه ایجاد می شود؟ چرا در برخی افراد فرایند های فکری سالم ایجاد می شود و در برخی دیگر طرز فکرآشفته؟ کسی به طورکامل جواب این سئوال ها را نمی داند، زیرا وابستگی شیمیایی یک بیماری پیچیده است که از ترکیب پیچیده ای از عوامل جسمی، روانی و اجتماعی تشکیل شده است. درک کردن نحوه پیدایش طرز فکر اعتیادآور ممکن است به پیشگیری از طرز فکر اعتیادآور و در نتیجه اعتیاد به موادمخدر کمک کند. اما این امر برای درمان و بر طرف کردن طرزفکر اعتیادآور ارزش کمی دارد.

«سدلاک» و نظریه پیدایش طرزفکر اعتیادآور

قانع ترین نظریه در پیدایش طرزفکر اعتیادآور در سال 1983 توسط دکتردیوید سدلاک[1] ارائه شده است. سدلاک طرزفکر اعتیادآور را به این صورت توصیف می کند: « طرزفکر اعتیادآور ناتوانی فرد در اتخاذ تصمیم درست برای خود است».

او اشاره می کند که این وضعیت یک ناتوانی اخلاقی در قدرت اراده فرد نیست، بلکه یک بیماری در اراده فرد و ناتوانی او در استفاده از اراده است. سدلاک تأکید می کند که این اختلالِ خاصِ طرزفکر، بر سائر انواع استدلال تأثیر نمی گذارد. بنابراین شخصی که دچار یک اختلال در طرزفکر می شود، ممکن است باهوش، خلاق، قانع کننده و دارای توانایی استدلال های علمی و فلسفی معتبر باشد. سدلاک می گوید که ویژگی خاص طرزفکر اعتیادآور، ناتوانی در دلیل آوردن برای خود است. این امر می تواند در انواع مختلف مشکلات عاطفی و رفتاری به کاررود، اما بی کم و کاست در انواع اعتیاد دیده می شود.[2]

چگونه این ناتوانی در دلیل آوردن برای خود ایجاد می شود؟

برای فهم این مطلب، باید اول بدانیم که توانایی برای دلیل آوردن چگونه ایجاد می شود. بنا بر نظر سدلاک، توانایی برای دلیل آوردن برای خود نیازمند عوامل خاصی است. اول این که فرد باید در مورد واقعیت، ازحقایق کافی با خبرباشد. کسی که ازمیزان صدمات حاصل ازمواد مخدر(یاالکل وهرچیز اعتیادآور) آگاه نیست، نمی تواند در مورد استفاده از آن به شکلی درست دلیل ارائه دهد. دوم آن که ، یک فرد به عنوان پایه تصمیم گیری هایش باید از ارزش ها و اصول خاصی برخوردار باشد. افراد ارزش ها و اصول را از فرهنگ و خانه شان دریافت می کنند؛ لذا اگر افراد با این انتظارات زندگی نکنند، دچار ناامیدی شدیدی می شوند. سوم، فرد باید یک تصویر سالم و غیر آشفته از خودش داشته باشد. دوست دارم به نکته ای که خواهم گفت خوب دقت شود، و آن این نکته است که؛ یک نفر ممکن است احساس کند که بد یا بی ارزش است، حتی با وجود این که این مطلب، کاملا با حقایق پیرامون و واقعیت های موجود در تضاد است. احساس ناامنی و بی لیاقتی کردن باعث می شود که فرد به فرار کردن رو آورد، که اغلب از طریق داروهای تغییر دهنده خُلق انجام می شود. این فرد احساس می کند با تمام مردم دنیا فرق دارد، گویی به هیچ جا تعلق ندارد.

مواد مخدر و دیگر مخدرها، یا سائر راه های اعتیاد، مُسکنی بر دردها هستند و به فرد اجازه می دهند که احساس کند بخشی از« دنیای عادی» است. در واقع، بسیاری از معتادان بیان می کنند که دنبال احساس«اوج» نیستند و فقط می خواهند حس کنند عادی و طبیعی هستند. بسیاری از طرز فکرهای آشفته الزاما با مصرف مواد مخدر مرتبط نیستند. برای مثال، ترس از طرد شدن، اضطراب، انزوا، و ناامیدی اغلب از عزت نفس پایین منشأ می گیرند. بسیاری از خصلت های عجیب طرز فکر اعتیادآور، دفاع روانی در مقابل این احساس های خطرناک هستند و این علامت ها در نتیجه تداوم تصویری آشفته از خود هستند که در کودکی شروع شده است.

رایج ترین خصوصیات و عناصرطرز فکر اعتیادآور

انکار، دلیل تراشی و برون فکنی، سه عنصر از رایج ترین خصوصیات طرز فکر اعتیادآور بر شمرده شده اند. افرادِ آشنا با درمان اعتیاد، با شیوع این خصوصیات در معتادها آگاه هستند. بر طرف کردن تدریجی این خصوصیات می تواند در پیشرفت در معتاد در حال بازپروری نقش مهمی ایفا نماید. انکار در طرز فکر اعتیادآور، نه آگاهانه و نه عمدی است و معتاد ممکن است خالصانه فکر کند که حقیقت را می گوید.[3] بنابراین نه انکار که دلیل تراشی و برون فکنی نیز از مکانیزم هایی ناخودآگاه هستند. اگرچه آن ها به وضوح تغییر حقایق هستند، اما برای معتاد حقیقت محسوب می شوند. رفتار معتاد فقط با توجه به طبیعت ناخودآگاه این مکانیزم ها قابل درک می شود. به همین دلیل، مقابله کردن با معتاد و گفتن این که انکار، دلیل تراشی و برون فکنی او با حقایق در تضاد هستند فایده ای ندارد.

دراین بخش از بحث؛ ضرورت دارد به نکات مهم دیگری که از اهمیت ویژه ای برخورداراست توجه گردد:

1- واکنش معتادها بر مبنای ادراکات ناخودآگاه آن هاست. اگر این ادراکات درست بودند، رفتار آن ها کاملا قابل درک می شد. تا زمانی که ما نتوانیم به آن ها نشان دهیم ادراک آن ها اشتباه است، ما نمی توانیم از آن ها انتظار داشته باشیم واکنش ها و رفتارهای شان را تغییر دهند.

2-باتوجه به این که خودانگاره(تصورازخود)دراختلالات اعتیادی نقش بسیارمهمی دارد، خودانگاره غیرواقعی معتادها بزرگ ترین مشکل است. سائر ادراکات اشتباه در درجه بعدی اهمیت قرار دارند.

3- تمام مکانیزم های دفاعی معتادها بالقوه ناخودآگاه هستند[4] و عملکرد آن ها حمایت کردن از معتاد در مقابل آگاهی های غیر قابل تحمل، غیرقابل قبول، وحشتناک و خطرناک است.

4- اگر به انکار به عنوان یک دفاع نگاه کنیم، سئوالی که مطرح می شود این است که دفاع در مقابل چه چیزی؟ در خصوص یک فرد معتاد، چه چیزی آن قدر ترسناک است که مکانیزم های روانی معتاد ترجیح می دهند به انکار واقعیت بپردازند( برچسب معتادی، ضعف شخصیتی، فساد اخلاقی، عدم پذیرش ناتوانی، عدم کنترل بر اعمال خود و ...).

5- برای شخص معتاد، پذیرفتن تشخیص اعتیاد، ویرانگر است. تا زمانی که بر انکار غلبه نشود، معتادها وقتی می گویند به مواد مخدر وابستگی ندارند، دروغ نمی گویند. آن ها واقعا از وابستگی شان بی خبر هستند.

6- دلیل تراشی و برون فکنی دست کم دوعملکرد اصلی دارند:

الف) آن ها انکار را تقویت می کنند؛

ب) آن ها کمک می کنند که وضع فعلی حفظ شود.

7- معنای دلیل تراشی، ذکر کردن دلایل «خوب» به جای دلایل «درست» است.[5] مشابه انکار، این مکانیزم دفاعی هم منحصر به افراد معتاد نیست، اگرچه معتادها در این کار بسیار ماهر هستند. دلیل تراشی باعث می شود حواس افراد از دلایل درست پرت شود. آن ها نه تنهاحواس دیگران راپرت می کنند، بلکه ذهن خود معتاد را هم منحرف می کنند. مشابه انکار، دلیل تراشی یک فرایند ناخودآگاه است، یعنی خود فرد از این که دلیل تراشی می کند آگاه نیست. یک اصل کلی این است که هرگاه افراد بیش از یک دلیل برای انجام دادن کاری ارائه کنند، احتمالا دلیل تراشی می کنند. معمولا برای هرکاری تنها یک دلیل واقعی وجود دارد. از آن جا که دلیل تراشی به نظر معقول می رسد، می تواند بسیار فریبنده باشد و هر کسی ممکن است گول آن را بخورد.

8- دلیل تراشی باعث تقویت انکار می شود. دلیل تراشی همچنین کمک می کند که وضعیت فعلی حفظ شود و به معتاد کمک می کند احساس کند که قابل قبول است که تغییرات لازم را انجام ندهد. این خصوصیت طرزفکر اعتیادآور می تواند تا مدت ها بعد از این که معتاد بر انکار غلبه کرد و از اعتیاد پاک شد، ادامه پیدا کند.

9- درد جسمی می تواند یک نوع دلیل تراشی باشد. کم نیستند کسانی که ما می بینیم که به قرص های ضد درد معتاد اند و می گویند که به خاطر دردهای شدید نمی توانند مصرف کردن این قرص ها را متوقف کنند. بیشتر آن ها یک یا چند عمل جراحی انجام داده اند و بعد به داروهایی که بعد از عمل برای تسکین دردهای جراحی به آن ها داده می شده معتاد شده اند. کسانی که به این شکل دارو مصرف می کنند خودشان را معتاد نمی دانند.

10- معنای برون فکنی این است که ما به خاطر چیزهایی ازخودمان که در واقع مسئولیت شان بر عهده خودمان است، دیگران را سرزنش کنیم؛ مثل دلیل تراشی. به نظر می رسد معتادها با سرزنش کردن یک نفر دیگر از زیر بار مسئولیت ایجاد تغییر رها می شوند. معمولا تلاش برای متقاعد کردن معتادها مبنی بر اشتباه بودن استدلالشان بی فایده است. از آن جا که برون فکنی معتادها با هدف ادامه دادن مصرف مواد مخدر است، زمانی که اعتیاد ترک شود برون فکنی خود به خود ناپدید می شود.[6]

چند نکته پایانی

نکته اول / واکنش معتادها، بر مبنای ادراکات ناخودآگاه آن هاست. اگر این ادراکات درست بودند، رفتار آن ها کاملا قابل درک می شد. با توجه به اینکه خود انگاره در اختلالات اعتیادی، نقش بسیار مهمی دارد، خودانگاره غیر واقعی معتادها بزرگ ترین مشکل است.[7]

نکته دوم / تمام مکانیزم های دفاعی معتادها، بالقوه ناخودآگاه هستند و عملکرد آن ها، حمایت کردن از معتاد در مقابل آگاهی های غیر قابل تحمل، غیر قابل قبول و وحشتناک است. اینکه مکانیزم دفاعی روانی، می توانند بدون اطلاع بخش خودآگاه ذهن عمل کنند، نباید تعجب آور باشد. به طور قطع، دفاع جسمی بدن، بدون اطلاع فکر ما صورت می پذیرند.[8]

مکانیزم های دفاعی روانی تفاوتی ندارند. آن ها به اختیار و دستور ما وارد عمل نمی شوند. ما از نحوه ی عملکرد آن ها آگاه نیستیم و تا زمانی که یک معتاد از طریق بازپروری از آن ها آگاه نشود، نمی تواند کاری برای متوقف کردن آن ها انجام دهد.[9]

نکته سوم /انکار[10] در طرز فکر اعتیاد آور، نه آگاهانه و نه عمدی است و معتاد ممکن است خالصانه فکر کند که حقیقت را می گوید. انکار و به همین شکل دلیل تراشی و برون فکنی، مکانیزم هایی ناخودآگاه هستند. اگر چه آن ها به وضوح تغییر حقایق هستند، اما برای معتاد حقیقت محسوب می شوند. رفتار معتاد فقط با توجه به طبیعت ناخودآگاه این مکانیزم ها، قابل درک می شود[11]

جان کلام این که؛ باید در تمام مراحل درمان و بازپروری به این سه عنصر مهم طرزفکر اعتیادآور( انکار، دلیل تراشی و برون فکنی) توجه و پرداخته شود. ممکن است این ها در چند لایه باشند، مثل لایه های یک پیاز. وقتی یک لایه از انکار، دلیل تراشی و برون فکنی بر داشته شود، لایه زیری آشکار می شود. بر طرف کردن تدریجی این آشفتگی ها به واقعیت اجازه می دهند که معتاد در مسیر درمان و بازپروری قرار گرفته و پیشرفت کند.[12]

دوشنبه: 24 / 07 / 1402- 30 ربیع الاول 1445- 16 اکتبر 2023


85- David sedlak, M.D." childhood: setting the Stage for Addiction in childhood and Adolescence," in Adolescent Substance Abuse: A Guid to prevention and Treatment, ed. Richard Isralowitz and Mark Singer ( New York: Haworth press, 1983) .

[2] - اعتیاد به الکل یا سائر مواد مخدر، قماربازی اجباری، اعتیاد به مسائل جنسی، اختلالات خوردن، اعتیاد به نیکوتین و هم وابستگی.

[3] - معنای واژه «انکار» که دراین جا به کار رفته است ممکن است به اشتباه فهمیده شود. به طور معمول، انکار کردن چیزی که در واقع اتفاق افتاده، دروغ گویی محسوب می شود. اگر چه بخشی از طرزفکر اعتیادآور دروغ گویی است، انکار در طرزفکر اعتیادآور با دروغ گویی متفاوت است. دروغ گویی، پنهان کردن و تغییردادن عمدی و آگاهانه حقایق و درستی هاست. یک دروغ گو می داند که دروغ می گوید.

[4] - این که مکانیزم های دفاعی روانی می توانند بدون اطلاع بخش خودآگاه ذهن عمل کنند، نباید تعجب آور باشد. به طور قطع، دفاع جسمی بدن بدون اطلاع فکر ما صورت می پذیرند. برای مثال، وقتی که دچار یک آسیب می شویم، حتی یک برش کوچک، تمام نظام های دفاعی ماوارد عمل می شوند که نگذارند این زخم کوچک حیات ما را تهدید کند.

[5] - دقت کنید که دلیل تراشی به معنای ذکر کردن دلایل خوب، یعنی دلایلی با ظاهری موجه است. معنای این حرف این نیست که تمام دلیل تراشی ها دلایل خوبی هستند. برخی از آن ها به تمام معنا احمقانه هستند، ام آن ها می توانند طوری ارائه شوند که به نظر معقول آیند.

[6] - ج توئرسکی؛ آبراهام( 1990میلادی/ 1399ش). طرز فکر اعتیادآور. مترجم و برگردان: پوریا صرامی فروشانی. ارجمند.

[7] - همان.

[8] - برای مثال وقتی که دچار یک آسیب می شویم، مغز استخوان ساختن گلبول سفید پلاکت ها و سایر عوامل انعقادی ساختن لخته، برای جلوگیری از دست رفتن خون هوشیار شدن سیستم ایمنی، تمامی این فرایندهای پیچیده در حالی انجام می شوند که ما از وقایعی که در بدنمان رخ می دهد، خبردار نمی شویم. حتی اگر اطلاع داشته باشیم، قادر نیستیم جلوی رخ دادن آن ها را بگیریم.

[9] - ج توئرسکی؛ آبراهام( 1990میلادی/ 1399ش). طرز فکر اعتیادآور. مترجم و برگردان: پوریا صرامی فروشانی. ارجمند.

[10] - معنای واژه ی انکار که در اینجا به کار رفته است، ممکن است به اشتباه فهمیده شود. به طور معمول، انکار کردن چیزی که در واقع اتفاق افتاده، دروغ گویی محسوب می شود؛ اگر چه بخشی از طرز فکر اعتیاد آور، دروغ گویی است، انکار در طرز فکر اعتیاد آور با دروغ گویی متفاوت است. دروغ گویی، پنهان کردن و تغییر دادن عمدی و آگاهانه حقایق و درستی هاست. یک دروغ گو می داند که دروغ می گوید.

[11] - ج توئرسکی؛ آبراهام( 1990میلادی/ 1399ش). طرز فکر اعتیادآور. مترجم و برگردان: پوریا صرامی فروشانی. ارجمند.

Reference: 12-

.Beattie, Melody. Codependent No More. Center City, Minn.:Hazelden, i987,i992 -1

Nakken, Craig. The Addicitive Personality. Center City, Minn.:Hazelden, i988, i996-2

Twenty- Four Hours a Day. Rev.ed. Center City, Minn.:Hazelden,i975 - 3

4- David sedlak, M.D." childhood: setting the Stage for Addiction in childhood and Adolescence," in Adolescent Substance Abuse: A Guid to prevention and Treatment, ed. Richard Isralowitz and Mark Singer ( New York: Haworth press, 1983).

اسد...
ما را در سایت اسد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asadollah587o بازدید : 71 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1402 ساعت: 14:43