انقلاب اسلامی ایران؛ انقلاب فكرها، انديشه ها و نظریه ها

ساخت وبلاگ

انقلاب'>انقلاب اسلامی ایران؛ انقلاب فكرها، انديشه ها و نظریه ها

اسدالله افشار

انقلاب اسلامی با تمام فراز و نشیب هایش، با تمام مرارت ها و سختی هایش در میان اشک ها و لبخند های تلخ و شیرینش 45 سالگی خود را جشن گرفته و به کوری چشم دشمنانش در میان همه دشمنی‌های پر تلاطم و در میان موج‌های خروشان دریای طوفان زده، سیاه نمایی ها و دسیسه‌ها و توطئه‌‌های بسیاری را ( به اذعان و اعتراف صریح کارشناسان و تحلیل گران داخلی و بین المللی) پشت سر گذاشته، و با توفیق‌ها، دستاوردها و پیشرفت‌ها بسیار وارد چهل و ششمین سال حیات سیاسی خود می شود تا با بالندگی؛ کشتی انقلاب را به ساحل امن برساند و قله های پیشرفت را یکی پس از دیگری فتح کند.

مردم فهیم ایران با توجه به ارعاب ها و فشارهای شدیدتهدید نظامی،جنگ،ترورها،‌تحریم‌های اقتصادی، ضعف‌ها، کمبودها، فسادهای سیاسی و اقتصادی واداری، تبعیض ها، نابرابری ها، ناکارآمدی مدیران نالایق لمپن و...تا به امروزبا تمام نقدها و انتقادات بجا و درستشان به خاطرحق بزرگترکه همانا انقلاب اسلامی باشد ایستاده اند. درود براین مردم بیدار و هشیار که با لبیک به امام خمینی(ره) دست از انقلاب امامشان نکشیده اند اما از مطالبه گری خود هم غافل نشده و به دنبال احقاق حقوق قانونی خویش در چارچوب قانون در همه عرصه ها، خصوصا اقتصادی،رفاهی، معیشتی، بهداشتی و درمانی هستند؛ لذا بر مسئولان حکومت و حکمرانان فرض و واجب است در چهل و پنجمین سالروز حیات انقلاب اسلامی مطالبات مردم را جدی تلقی کرده و ضمن احترام به حقوق شرعی و قانونی آنان در جهت حل مشکلات ایشان و رفاهشان گام های بلند قابل درک و ملموس بردارند تا مانع از توطئه ها و دسیسه ها و سیاه نمایی های دشمنان این مُلک و ملت گردد.

اکنون درخصوص انقلاب اسلامی که توانست تئوری های کلاسیک و مدرن انقلاب را دگرگون نماید، مطالب و مباحثی را از منظر و نگاه صاحب نظران در این زمینه؛ مطرح و یادآور خواهیم شد.

انقلاب،از مهم ترین پدیده های اجتماعی

انقلاب، از مهم ترین پدیده های اجتماعی است که به ندرت اتفاق می افتد .بررسی تاریخی نشان می دهد، هرقدر به زمان حاضر نزدیک شده ایم،ازتعداد انقلاب های اجتماعی کاسته شده است.تا جایی که برخی سخن از پایان انقلاب گفته اند وعمرآن را به خصوص درقرن بیست و یکم به سر آمده تلقی کرده اند.با این حال تفکر و تأمل نظری درباره این پدیده نه تنها افول نکرده است؛ بلکه هر روز شاهد افزایش حجم تحقیقات و پژوهش ها و رشد اطلاعات دراین باره هستیم. فراوان آثاری را می بینیم که انقلاب های اجتماعی، به خصوص انقلاب های بزرگ را مورد بازبینی و تحلیل قرار می دهند. پرسش زمانی عمیق ترمی شود، که می بینیم در میان این انقلاب ها، آخرین انقلاب بزرگ؛(1) یعنی انقلاب اسلامی ایران،حجم زیادی از پژوهش های غربی را به خود اختصاص داده است. اگرهدف نظریه و نظریه پردازی رساندن کثرت به وحدت باشد و بپذیریم که نظریه پردازی انقلاب برای نظام مند کردن افکار و اذهان، در قدم اول پیرامون یک انقلاب و در مرحله بعد همه انقلاب ها، شکل گرفته است،(2) چه وحدتی می توان میان یک انقلاب دینی وچندین انقلاب غیردینی یا سکولار در نظر گرفت.به ویژه زمانی که به گفته بسیاری ازصاحب نظران،انقلاب ایران چالش های بزرگی فراروی اصول تفکراجتماعی درالگوی غربی آن، پدیدآورده است. به راستی چه نیازی را این نظریه پردازی وبازبینی برآورده می سازدکه چنین گسترده بدان پرداخته شده است. آیا ناسازگاری محوری متغیرهای این انقلاب با انقلاب های دیگر، مجال همانند سازی و وحدت یابی را به پژوهش گران غربی انقلاب اسلامی خواهد داد.یا آن که برای نجات الگوها ومدل های خود ناگزیرند دست به تقلیل و تفسیر متغیرهای ناسازگار بزنند. به نظرهمین سرّ گستردگی میل به پژوهش و نظریه پردازی غربی ها درباره انقلاب اسلامی است.

پیشینه نظریه پردازی درباره انقلاب

پیشینه نظریه پردازی درباره انقلاب را تا زمان ارسطو(3) امتداد داده اند؛ اما قرن بیستم چه از نظر تعداد انقلاب هایی که درآن اتفاق افتاده وچه ازنظرتعدد تئوری هایی که ازسوی اندیشمندان علوم اجتماعی درخصوص انقلاب مطرح شده است،درمقایسه با قرون پیشین،کاملاًممتاز است.درزمینه انواع نظریه های انقلاب،درقرن بیستم،تقسیم بندی های متفاوتی ارایه شده است.(4) جک گلدستون در میان نظریه های انقلاب اجتماعی سه نسل را از هم تمییز می دهد. نسل اول، را که طی دهه های 1920 و1930 شکل گرفت، می توان مکتب «تاریخ طبیعی انقلاب ها» نام نهاد. این دسته تلاش دارند الگوی واقعی را که در فرایند تحول انقلابی روی می دهد"توصیف" کنند. تحلیل های این نویسندگان در کنار فقدان شالوده های تئوریک، ادعای مشخص و صریحی را در خصوص علت و نیز زمان به وجود آمدن وضعیت انقلابی مطرح نمی کردند ودرخصوص علل انقلاب عموماً مجموعه ای پراکنده والتقاطی را ازعوامل مختلف، بدون اینکه آنها را در چارچوب تئوریک مشخص قرار دهند ذکرمی کردند.لوبون،الوود،سوروکین،ادواردز،جرج پتی وکرین برینتون، ازجمله مهمترین نظریه پردازان نسل اول هستند.

نسل دوم نظریه پردازان انقلاب که طی دهه های 1950 و 1960 قلم می زدند،ازتوصیف صرف فرایند انقلاب فراتررفته اند وتلاش کرده اند توضیح دهند که چرا وچه وقت انقلاب روی می دهد. نویسندگان این دوره با بهره جستن ازنظریه های علوم اجتماعی،که عمدتاً از پارادایم نوسازی نشأت گرفته بودندکوشیدند توضیح دهندکه انقلاب ها چراوچه زمانی رخ می دهند تحلیل های مبتنی برنظریه های روان شناختی (ناکامی پرخاش خویی)،نظریه های جامعه شناختی(ساختاری کارکردی) وعلم سیاست(نظریه ای تکثرگرا ومنازعه گروه های ذی نفع)ازجمله این تحلیل ها هستند. دیدگاه های اسملسر و چالمرز جانسون(5)، جیمزدیویس وگر،(6) ساموئل هانتینگتون درچارچوب نسل دوم نظریات انقلاب جای می گیرد.

نسل سوم که ازدهه 1970 به بعد مطرح شدند، بیشترساخت گرا(7)هستند ونقطه تمرکز تحلیل خود را بر ساختارهای دولت،فشارهای بین المللی،جامعه دهقانی،نیروهای نظامی و رفتار نخبگان قرار داده اند. رهیافت عمومی درتحلیل های این نویسندگان، ازدو جهت با نظریه پردازان پیشین متفاوت است: ابتدا اینکه کاملاً برپایه شواهد تاریخی بنا شده است؛دوم آن که نظریه پردازان نسل سوم،کلی نگرترهستند؛بدین معنا که علاوه بربررسی علل بروزانقلاب های اجتماعی درپی تبیین برون دادهای مختلف انقلاب ها نیزهستند.آیزنشتات، پیگ،تریمبرگر،تیلی،اسکاچ پل ازمهمترین نظریه پردازان این نسل هستند.

جان فورن(8) خود معتقد است:

به تازگی جریان فکری دیگری پاگرفته است که می رود نسل چهارم نظریه پردازان را شکل دهد، جریانی تحولات اخیر در آمریکای لاتین و ایران را مد نظر قرار داده است و بر مبنای آن نظریه پردازان ساختارگرا آثاری را ساخته و پرداخته اند.(9)

این نسل ازسطح ساختارگرایی محض فراتررفته و با توجه به عناصری همانند توسعه ی نامتوازن سرمایه داری، شرایط بسیج سیاسی، بحران های نوسازی، نقش دولت، نقش ایدئولوژی وشرایط بین المللی،درکنار ساختارهای اجتماعی، عوامل متعددی را برای تبیین چرایی انقلاب مطرح ساخته اند.

این نظریه پردازان تحلیل های جدیدی را درخصوص انقلاب های جهان سوم رقم زد. ویژگی مشترک این تحلیل ها، آن است که برناکارآمدی نظریه های موجود انقلاب در حوزه علوم اجتماعی درتبیین انقلاب های جوامع جهان سوم تأکید دارند و معتقدند که ساختار این کشورها و جایگاه آنها در نظام جهانی، به گونه ای است که برای تبیین انقلاب های ایجاد شده در این کشورها، باید نظریه یا نظریه هایی مبتنی بر وضعیت ویژه این کشورها ارایه شود.(10) این جریان فکری جدید، تلاش کرد تا ازرهگذر نقد چشم اندازهای موجود برای تبیین انقلاب ها جهان سوم، چارچوب نوینی را برای تحلیل این انقلاب ها طراحی کنند. این جریان از دیدگاه مکتب وابستگی و بویژه نظریه پردازان آمریکای لاتین در خصوص توسعه و توسعه نیافتگی، کاملاً متأثر بود. افرادی هم چون؛ احمد اعجاز )پاکستانی)،حمزه علوی (مسندی)،جان والتون،اریک ولف، فریده فرهی، ویکهام کرولی وجان فورن ازاین گروه هستند؛(11)به خصوص پس ازانقلاب اسلامی ایران دردیدگاه این افراد،عناصری همچون فرهنگ،ایدئولوژی،رهبری ودین، برجستگی واهمیت بیشتری پیدا کرد. در کتابی به نام«یک قرن انقلاب» که اخیراً توسط فورن ویرایش شده، مقالات گوناگون ازنویسندگان مختلف به چشم می خوردکه بیشتردرباره بازگشت مجدد فرهنگ به عرصه تئوری های انقلاب است؛ نکته ای که ازنظرآنان درنظریه پردازی انقلاب ها ازآن غفلت شده است.(12)

گسترده گی نظریه پردازی غرب ودلواپسی نسبت به تزلزل الگوی بزرگ غربی

اینکه انقلاب ایران توجه بسیاری ازنظریه پردازان انقلاب را به حوزه فرهنگ معطوف ساخت(13)از سویی نشان ازتزلزل کلان روایت ها وگفتمان مسلط غرب وازطرف دیگرتجدید حیات،حضورو معارضه رقیب دیرینه تفکرغرب؛یعنی تفکردینی وحیات معنوی را می رساند.

گسترده گی نظریه پردازی غرب نیزبه سمت این پدیده، نه به این دلیل که درگوشه ای از جهان یک اتفاق بزرگ و عجیبی رخ داده است؛ بلکه نگرانی ودلواپسی نسبت به تزلزل الگوی بزرگ غربی است که آنها را به چنین تحرک وسیعی واداشته است.(14)شکاف و تزلزلی که این انقلاب دربنیان ها وشالوده های تفکرغرب ایجاد کرد،عظیم ترازآن بودکه نظام پژوهشی غرب نسبت به آن بی تفاوت باشد.

انقلاب اسلامی،چه به لحاظ ماهیت وچه به لحاظ پیامدها،شعاع گسترده وبنیانی ازتفکرو تمدن بشری را درگیر خود ساخته است.درواقع می توان گفت نزاع انقلاب اسلامی با تفکروتمدن غرب در وحله اول در فلسفه تاریخ است و غرب را در این حوزه به چالش کشیده است. شاید نظریاتی که درپی می آید بهتر بتوان عمق این چالش را بیان کنند. به طور قطع همه این صاحب نظران را که غالباً هم غربی هستند، نمی توان به احساساتی شدن و یا کج فهمی متهم کرد؛ بلکه انکارناپذیری گستردگی ابعاد این انقلاب آنان را به این نظرات سوق داده است.لِنسر پروفسوراتریشی معتقد است:

انقلاب امام خمینی حتی سیر تطوری [سیر تکاملی، تکامل تدریجی] انسان را تغییرداد.(15)

گیدنز،جامعه شناس مشهورانگلیسی تحت عنوان «تحولات جاری در دین: انقلاب اسلامی» می نویسد:

دیدگاهی که«مارکس»، «دورکهایم» و«وبر»درآن سهیم بودند، این بود که دین سنتی بیش ازپیش در دنیای مدرن به صورت امری حاشیه ای درمی آید و دنیوی شدن فرایندی اجتناب ناپذیر است. ازاین سه جامعه شناس شاید تنها وبرمی توانست حدس بزند که یک نظام دینی سنتی؛مانند اسلام ممکن است تجدید حیات عمده ای پیدا کند و پایه تحولات مهم سیاسی دراواخر قرن بیستم شود؛ با این همه، این دقیقاً آن چیزی است که در دهه 1980 در ایران رخ داد.(16)

فوکو معتقد است مردمی که روی این خاک زندگی می کنند، در جستجوی چیزی هستند که ما غربی ها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست داده ایم و آن «معنویت سیاسی» است.(17)

دانیل پاپیس رئیس انجمنِ سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در کنفرانسی در اسلامبول ترکیه گفت: باید اعتراف کنیم که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ما برای افکار دینی و مذهبی هیچ جایی باز نکرده بودیم ولی از این پس برای ما آمریکایی ها ضروری است که زمینه ای جهت مطالعه و تحقیق پیرامون مذهب فراهم آوریم.(18)

انقلاب ايران، عرصه اي جدّي براي آزمون،تأييد،تعديل وابطال بسيا ري ازنظريات

پيروزي انقلاب اسلامي در دو دهه پاياني قرن بيستم ميلادي، ضمن ايجاد دگرگوني عمده و اساسي داخلي، تحولات مهم و بعضاً سرنوشت سازي در جامعه جهاني به وجود آورد. و از آن رو كه اين انقلاب نه فقط انقلاب تَن ها، كه انقلاب فكرها و انديشه ها نيز بود، علاوه بر بازتاب ها و تأثيرات عيني و عملي متعددي كه بر جامعه جهاني و روند تحولات آن بر جاي گذاشت، در بعد فكري و نظري نيز آن را به دگرگوني عميقي واداشت.انقلاب ايران،عرصه اي جدّي براي آزمون،تأييد،تعديل وابطال بسياري ازنظريات رايج ومرسوم در علوم اجتماعي محسوب مي شد. ابعاد اين انقلاب بسيار گسترده تر از آن بود كه در ابتدا به نظر مي رسيد، چرا كه تنها به دگرگوني ساختار سياسي، اجتماعي و اقتصادي يك رژيم اكتفا نكرد، بلكه در شالوده كاخ رفيع دانش اجتماعي نيز لرزه افكند.

نظريات انقلاب و نظريه هاي تحليل آن، از نفوذ ناپذيرترين عرصه هاي نظريات و نظريه هاي علوم اجتماعي بودند كه با وقوع انقلاب اسلامي ايران تأثير بسياري گرفتند. پيروزي اين انقلاب زمينه مناسبي براي آزمون نظريات انقلاب وجرح وتعديل آن ها به شمارمي آمد، همچنان كه بستر مناسبي را براي طرح نظريات وديدگاه هاي جديد فراهم آورد؛ به گونه اي كه امروز،با طيف متنوعي ازديدگاه ها ونظريات درزمينه انقلاب مواجهيم كه ازدگرگوني انقلابي درايران تأثيرپذيرفته اند. به طوركلي،انقلاب ها به ويژه انقلاب هاي بزرگ،كه انقلاب اسلامي ايران نيزبي ترديد ازاين نوع انقلاب هاست، بستري مناسب براي آزمون نظريات انقلاب به شمار مي روند. نظريات انقلاب با اين ادعا صورت بندي مي شوندكه علت وقوع انقلاب، به عنوان يكي ازمهم ترين تحولات اجتماعي را بيان كنند.

اين نظريه پردازان دربرخورد با يك تحول انقلابي،نخست درصدد بر مي آيند تا ضمن تطبيق نظريه هاي خود باآن پديده به تحليل آن بپردازند. اگريك نظريه درتحليل كامياب بود، آن تحول به منزله يكي از مؤيدات نظريه محسوب مي گردد، اما چنانچه قادربه تحليل وتبيين آن پديده نبود، آن انقلاب به صورت يكي ازمبطل هاي نظريه درآمده، چاره انديشي آغاز مي شود.اين چاره انديشي، كه عمدتاً با رفو كردن پياپي و ترميم هاي مناسب و تبصره هاي الحاقي صورت مي گيردتا توانايي را به نظريه باز گرداند، گاه تا آنجا پيش مي رود كه مي توان ازآن به «انقلاب درنظريه ها» تعبير نمود.انقلاب در نظريه ها هنگامي رخ مي دهند كه اين تبصره هاي الحاقي چنان افزون شوند كه ازاصل نظريه فربه ترگشته وياديگرنتوانند گرهي ازكارفروبسته آن بگشايند.

و ازآن روكه انقلاب اسلامي ازهمه انقلاب ها جداست ودرقالب انقلاب هاي پيشين نمي گنجيد، دست كم دربرخي ابعاد،به دليل برخورداري ازمؤلفه ها وشاخص هاي منحصربه فرد، هيچ يك از نظريات پيشين را درخصوص انقلاب تأييد نكرد ونظريه پردازان انقلاب را به حيرت واداشت.البته بعضي ازابعاد اين انقلاب، مؤيد نظريات برخي نظريه پردازان نيز بود.

ناگفته نماند كه برخي از اين مؤلفه ها و شاخص ها اختصاص به تأثيرگذاري نظريه هاي انقلاب نداشتند، بلكه به طور كلي نظريات علوم اجتماعي را تحت تأثير قرار مي دادند.

درميان مواردي كه نظريه هاي انقلاب را متأثر ساختند نيزدو گونه مؤلفه وشاخص مشاهده مي شود:

1. مؤلفه هايي كه تا آن زمان درنظريه هاي انقلاب لحاظ نشده بودند و نظريه پردازان، آنها را در ذات انقلاب هاي جهان سوم مي ديدند. نظريه هاي مزبورعمدتاً با بررسي تطبيقي انقلاب هاي جهان سوم،ازجمله انقلاب ايران،آن ها راازگونه انقلاب هايي نظيرانقلاب فرانسه،روسيه وچين تمايز مي بخشد ودرواقع، كمتربه موارد منحصر به فردانقلاب ايران توجه دارد.

2. مؤلفه هايي كه نه تنها درانقلاب هايي همچون فرانسه، چين وروسيه يافت نمي شوند، بلكه در انقلاب هاي جهان سوم نيزنظيرآن ها را نمي توان يافت ومنحصربه انقلاب اسلامي مي باشند.(19)

دوشنبه: 16 / 11 / 1402- 24 رجب 1445- 5 فوریه 2024

پانویس ها

1.آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند و دیگران، چ3، تهران، مرکز، 1379.

2. استمپل، جان دی، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران، رسا، 1377.

3.دولت ها و انقلاب های اجتماعی، ترجمه سیدمجید روئین تن، چ1، تهران، سروش ، 1376.

4. بدیع، برتراند، دو دولت (قدرت و جامعه در غرب و در سرزمین های اسلامی)، ترجمه احمد نقیب زاده، چ1، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1380.

5.برمن، ادوارد، کنترل فرهنگ، ترجمه حمید الیاسی، چ3، تهران، نی، 1373.

6.تائب، سعید، از اعتصاب کارکنان صنعت نفت تا پیروزی انقلاب اسلامی، چ1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.

7. تافلر، آلوین، تغییر ماهیت قدرت، چ 1، ترجمه حسن نورایی بیدخت و شاهرخ بهار، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1370.

8. جان فورن ازجمله نظریه پردازان غربی است که درآثار متعددی، به صورت مستقل ویا درضمن بررسی انقلاب های جهان سوم، به مفهوم سازی وتبیین انقلاب اسلامی پرداخته است.

فورن دکترای خود را درجامعه شناسی درسال 1988 ازدانشگاه کالیفرنیا گرفته است.پایان نامه اودر زمینه تحولات اجتماعی خاورمیانه درچارچوب مطالعات تطبیقی تاریخی وبراساس نظریه وابستگی بوده است. به علاوه به موضوع هایی چون فمینیسم،توسعه وجهانی شدن،مطالعات فرهنگی و جامعه شناسی سیاسی تاریخی به ویژه مسائل مربوط به مناطق خاورمیانه وآمریکای لاتین،نیزعلاقه مند است ودراین زمینه ها پژوهش هایی انجام داده وآثاری نیزمنتشر نموده است. وی پس ازانتشارکتاب «نظریه پردازی انقلاب ها»،مقام استادی(پروفسوری)جامعه شناسی را دردانشگاه کالیفرنیا شهر سانتاباربارا به دست آورده است.ازوی تا بحال شش کتاب با عنوان های زیرمنتشر شده است:

- مقاومت شکننده: تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 تا انقلاب 1993؛

- نظریه پردازی انقلاب ها (مجموعه مقالات) 1997؛

-A Century of Revolution: Social Movements in Iran. Edited volume. Minneapolis: University of Minnesota Press, 1994;

- Feminist Futures: Re-imaginingWomen,Culture and ;

- Development (coeditor, 2003);

- The Future of Revolutions: Re-thinking Radical Change in the Age of Globalization (ed., 2003).

علاوه براین تاکنون بیش از40 مقاله که بسیاری ازآنها مربوط به ایران است،ازاین نویسنده، منتشر شده است.(اسکاچپل،تدا،حکومت تحصیل دارواسلام شیعه درانقلاب ایران، مندرج در: عبدالوهاب، فراتی، رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، چ2، قم، معارف، 1379(

9.جعفریان، رسول، جریان ها و سازمان های مذهبی سیاسی ایران (13201357)،چ4، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،1382.

10. صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، چ1، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379.

11. حاجتی، میر احمد رضا، عصر امام خمینی، چ2، قم، بوستان کتاب، 1381.

12.حاضری، علی محمد، انقلاب و اندیشه، چ1، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1380.

13. چنانچه فورن می گوید: نسل چهارم نظریات انقلاب از انقلاب های جهان سوم، بویژه انقلاب ایران و انقلاب های آمریکای لاتین، الهام گرفته اند. پس از انقلاب اسلامی، در دیدگاه این افراد، عناصری همچون فرهنگ، ایدئولوژی، رهبری و دین، برجستگی و اهمیت بیشتری پیدا کرد. در کتابی به نام «یک قرن انقلاب»، که اخیراً توسط فورَن ویرایش شده، مقالات گوناگون از نویسندگان مختلف به چشم می خورد که بیشتر درباره بازگشت مجدد فرهنگ به عرصه تئوری انقلاب است.

14. بر گرفته از مصاحبه ای که با پروفسور حمید مولانا در زمینه انقلاب اسلامی و نظریه پردازی غربی صورت گرفت.

در انگیزه شناسی و علت یابی این میل گسترده پژوهش گران غربی به تحلیل انقلاب اسلامی کار قابل توجه ای انجام نشده است؛ اما اجمالاً به چند فرضیه در این زمینه می توان اشاره کرد. 1. این میل را صرفاً محصول یک کنجکاوی علمی و پژوهشی بدانیم و نهایتاً آن ها را نگران الگوهای خرد و شخصی خود بدانیم که این انقلاب را با الگوهای خود ناسازگار دیدند؛ (مانند اسکاچپل) 2. روحیه استعمارگری را محور این گرایش بدانیم و این نظریه پردازان را ابزار دست سیاست مداران محسوب کنیم. 3. رویکردی که قائل است این نظریه پردازی ها را نبایست به صورت فردی و منفک مورد توجه قرار داد؛ بلکه آن ها را درون نظام علمی و پژوهشی غرب باید دید و با این توجه به انگیزه شناسی و علت یابی این جریان پرداخت. در واقع نظام پژوهشی غرب در کلیت خود پیدایش این انقلاب را با الگوی بزرگ غرب (نوع خاصی از حیات بشری که در آن انسان محور قرار گرفته است) در تضاد دیدد؛ لذا درصدد برآمد این الگو را نجات داده و کماکان به عنوان بهترین الگوی جهانی پابرجا بماند. به نظر می رسد رویکرد سوم عمیق تر از دو رویکرد دیگر به تحلیل این مسأله پرداخته است.

برای تأمل بیشتر در این زمینه، ر.ک: سید مهدی میرباقری، تبیین جایگاه انقلاب اسلامی در فلسفه تاریخ، مندرج در: اسلام و مدرنیته، ص41؛ حمید مولانا، علوم اجتماعی و انقلاب اسلامی، روزنامه کیهان، 29/11/ 1377؛ ادوارد برمن، کنترل فرهنگ ، ص147.

15.کیهان هوایی، 25/8/73 برگرفته از: نشریه Zavatra، چاپ مسکو، نقل از حاجتی، عصر امام خمینی، ص28.

16. آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ص505.

17.ر.ک: میشل فوکو، ایرانیان چه رؤیایی در سر دارند؟، ص 42.

18. روزنامه جمهوری اسلامی، 20/9/68. نقل از: احمد رضا حاجتی، همان، ص53.

19- افشار، اسدالله( 1391) ، ضرورت تأمل و با زنگری درنظریه های انقلاب، تهران: سفيرارد هال.

اسد...
ما را در سایت اسد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asadollah587o بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1402 ساعت: 13:47