ازامنیت اجتماعی تا پرخاشگری دراجتماع

ساخت وبلاگ

ازامنیت اجتماعی تا پرخاشگری دراجتماع                  

 دکتراسدالله افشار

بخش اول ) امنیت اجتماعی ، کمال جامعه                                        

واژه شناسان،امنیت را به آرامش نفس و نبودن بیم و هراس معنا کرده اند و امنیت را حالتی برشمرده اند که انسان در آرامش و آسودگی آن را احساس می کند و این آرامش می تواند از آن نظر باشد که توانایی ها، امکانات و دارایی های انسان با هیچ خطر و تهدیدی مواجه نیست و از این جهات در امان است و چنان چه در مفهوم امنیت، توسعه قائل شویم چه بسا احساس ارزش و احساس شخصیتی که فرددرجامعه دارد نیزازجلوه های دیگرامنیت به شمارمی رود. با این توضیح می توان گفت: خاستگاه های ایجاد امنیت را باید درنهادهای خانواده، مدرسه ، اجتماع و دولت جستجوکرد. گرچه نوع نگرش های حاکم برجامعه ودولت تأثیرات مهمی رادراین میان برجا می گذارد.

 امنیت اجتماعی ؛ شاه کلید زندگی

امنیت اجتماعی یکی از ارکان اساسی و به یک تعبیر شاه کلید زندگی است و این به آن معنا است که تصور زندگی سالم و هدفمند   بدون آن امکان  پذیر نخواهد بود و درست   به همین دلیل دولت ها در تحقق آن بسیاردرتکاپو و تلاشند،گرچه تأثیر متقابل امنیت اجتماعی براقتصاد، تولید، توسعه، سیاست و فرهنگ غیرقابل انکاراست زیراتحقق امنیت اجتماعی  به مفهوم فراهم بودن بسترهای تولید، اقتصاد، تجارت، علم وفرهنگ واداره شهرها وکشور است.

 امنیت اجتماعی ازاصلی ترین نیا زهای یک ملت

امنیت اجتماعی یکی ازاصلی ترین نیازهای یک ملت و کشور است، زیرا حرکت و پویایی کشور در مسیرعلم ومعنویت، فناوری وتوسعه، اقتصادوهنرمرهون امنیت اجتماعی است. وقتی فرد ببیند جامعه و افراد با او رفتار مناسب و منصفانه دارند شخصیت و احترام او رعایت می شود، حقوق اجتماعی او حفظ می شود دردرونش، احساس آرامش خواهد کرد، آن وقت استعدادها وخلاقیت ها بارور و شکوفا می شود و درپرتوهمین آرامش وایمنی، هم فرد رشد می یابد وهم جامعه بالنده و پرنشاط خواهد شد.

 اما چنان چه فرد، در بارة موضوعات مهم زندگی مانند کار، درآمد، آبرو، اعتبارو روابط اجتماعی اش با جامعه و حکومت ازحالت ایمنی و آرامش برخوردار نباشد آن وقت دچار   ناآرامی شده و احساس خطروتهدید  می کند.

امنیت اجتماعی ، محورتعادل فردو جامعه

 امنیت اجتماعی، محور تعادل فرد و جامعه است  و گویی کشتی کوچک  فرد در دریای جامعه با امنیت اجتماعی  به آرامش و تعادل دست می یابد و در این حالت نیز فرد می تواند   به اهدافش دست  یابد و به موفقیت و پیروزی نائل گردد، جامعه نیزمسیرکمال را طی می کند. با این توضیح روشن می شودکه امنیت اجتماعی به گونه ای زمینه سازرشد و تکامل فرد وجامعه است و هدف اصلی پیامبران الهی نیزایجاد همین شرایط مطلوب درجامعه بوده تا بشرآسوده خاطر راه را بشناسد و حرکت تکاملی خود را بپیماید و به سرمنزل مقصود برسد. بنابراین برای رشد معنویت درتعالی اخلاق درجامعه، چاره ای جزتامین امنیت اجتماعی وآماده کردن فضای مناسب رشد وشکوفایی وجود ندارد واساساً زدودن محرومیت ها، فقر و تبعیض و نابرابری ها درپرتو تحقق امنیت اجتماعی است.

 امنیت اجتماعی ؛ دغدغه مشترک مردم

درسال های اخیر، موضوع امنیت اجتماعی موردتوجه اکثرمردم و صاحب نظران سیاسی و اجتماعی بوده است. مسئولان حکومتی نیزدغدغه های روبه افزایش خود نسبت به این موضوع را بارها اعلام کرده اند.البته درکناردغدغه های مشترک نسبت  به مقوله امنیت اجتماعی، اختلاف نظرهایی نیزدر این زمینه وجود داردکه براساس تفاوت دیدگاه نسبت به شناسایی واولویت بندی مصادیق، تشخیص ریشه و عوامل ایجاد کننده و نحوه مقابله با سوژه هایی که ضد امنیت اجتماعی تلقی می شود، شکل گرفته است. دربرخی مقاطع زمانی نیزهمین موضوع به سوژه مقابله گروه های سیاسی با یکدیگر تبدیل شده است به طوری که یک گروه، دیگری را به بی تفاوتی دراین مقوله حساس متهم می کند و دیگری از"قشری نگری" رقیب دراین زمینه شکایت می نماید. نمونه هایی هم وجود دارد که با گذشت چند سال جای گروه ها عوض شده و برخی طرفداران پیشین    روش های خشن، بیش ازحد با مردم مهربان می شوند و بالعکس. اما آن چه درتمام سال های گذشته، به صورت ثابت ولایتغیر باقی مانده است برخوردهای احساسی و بعضا غیرکارشناسی وکشیده شدن این موضوع اجتماعی به حوزه   درگیری های سیاسی است. همین وضعیت، شرایطی ایجاد نموده است که هیچ گاه فرصت کافی و شرایط مساعد فراهم نشده است تا اجماعی قابل قبول برای شناسایی مصادیق واقعی که امنیت اجتماعی را به خطر می اندازد به وجود آید. لنگیدن در گام اول، تأثیر خود را در گام های بعدی نیزآشکار ساخته است ودرنتیجه، امروزدرخصوص اولویت بندی امور ضد امنیت اجتماعی، وحدت نظروحتی نزدیکی دیدگاه میان ارکان حکومت وجود ندارد. اختلاف دیدگاه های علنی شده در این خصوص، آنقدر واضح است که نیازی به ذ کر نمونه نیست. در مهم ترین مرحله یعنی تشخیص بهترین راه مقابله با ناهنجاری ها و به حداقل رساندن هزینه های مرتبط با آن نیز حتی هیچ نشانه ای از همگامی و همکاری اکثریت کارگزاران حکومتی با قاطبه کارشناسان، مشاهده نمی شود.  

 بخش دوم) ضرورت آسيب شناسي خشونت و پرخاشگري دراجتماع 

یکی از دغدغه های اندیشمندان جوامع بشری طراحی و مهندسی مدینه فاضله ایی است که ساکنان آن بتوانند در آسایش و آرامش نسبی زندگی کنند. بر این مبنا، جوامع مختلف اهداف عالیه و منزلت های ستایش برانگیزی را در یک طیف گسترده برای اعضای جامعه مشخص می کنند تا افراد جامعه را بسوی هدف های تعیین شده سوق دهند.از سوی دیگر هنجار شکنی و بزهکاری یک پدیده بسیار پیچیده اجتماعی است که در محیط های مختلف اجتماعی به شکل های متفاوت دیده می شود.تعریف بزه ورفتاربزهکارانه درهرجامعه ای توسط قوانین حقوقی و هنجارهای اجتماعی آن جامعه مشخص می شود.در حال حاضر مسأئلاجتماعی جزء لاینفک جامعه نوین شده است یعنی نمی توان جامعه ای را پیدا کرد که تحولات مدرن را در بر داشته باشد ولی با مسأئل اجتماعی روبرو نباشد. بنابراین مسأئل اجتماعی وقتی بروز می کند که بین وضع موجود و وضع مطلوبِ مردم تفاوت معناداری وجود داشته باشد، که در صورت تداوم، زمینه های کژ رفتاری را پدید  می آورد.

دراین مورد تفاوتی بین جوامع وجود ندارد بنابراین پیدایش جوامع و ارتکاب جرم از آغاز با یکدیگر همراه بوده اند، به طوری که امروزه مسئله کجروی و بزهکاری به صورت یکی ازحادترین مسائل اجتماعی جوامع مختلف درآمده است.

 انحراف ازمعیار های پذیرفته شده چگونه اتفاق می افتد؟

حال سئوال اینجاست که انحراف ازمعیار های پذیرفته شده که در واقع راه رسیدن به آرمان شهرِطراحی شده است ، چگونه اتفاق می افتد؟

چراکج رفتاری علی رغم همه مجازات ها ادامه می یابد؟ آیا رفتارناهنجارمربوط به سرشت انسان است که به هنگام تولد شکل می گیرد وآموزش و پرورش در آن  بی تاثیراست؟ یا این که افراد دربستراجتماع ناهمگون تبدیل به انسان های ناسازگارمی شوند؟ خشونت و کجروی کم و بیش درهمه جوامع وجوددارد ولی دنیای ارتباطات امروزی که با ظهورپدیده جهانی شدن (Globalisation)، همراه است وضعیت پیچیده ای به تعاملات انسان ها بخشیده است.

صفحات حوادث روزنامه ها ، هفته نامه ها ، اخباررادیو و تلویزیون ، سايت ها ، شبكه هاي مجازي وماهوارها منعكس كننده صور مختلف پرخاشگری و خشونت هستند كه بیشترین مخاطب را نیز دارند . این گونه رفتارها چنان روبه رشد است كه گویی در جان جامعه جای گرفته و بخشی از رفتارهای معمولی افراد شده است. هر روز با انواع خشونت و پرخاشگری از قبیل قتل های خانوادگی، آدم ربایی، نوزاد دزدی، نزاع های خیابانی و ... مواجه هستیم. در این بخش سعی شده به سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود. این كه واقعاً خشونت و پرخاشگری چه مفهومی دارد؟ انواع آن كدام است؟ به چه علت یا عللی از افراد در جامعه سر می زند؟ خشونت با انسان متولد می شود یا معلول محیط و یادگیری های اجتماعی است؟

نگارنده به عنوان يك محقق ، پژوهشگر واهل قلم ، با تجربه 30سال نويسندگي درعرصه مطبوعات ، مايل است به اين موضوع ، ريشه اي بپردازد و مصد اق بحث حاضر را ازخانواده مورد تحليل و واكاوي قراردهد تا نشان دهد چراخشونت و پرخاشگري از سطح خانواده عبوركرده و پا به جامعه و عرصه اجتماع گذاشته است و براي جامعه انساني دردسرسازگرديده وآستانه تحمل را مورد هدف قرارداده وانسان و جامعه را توأمان به اضمحلال كشانده است !

 نگاه جامعه شناسان اجتماعیبه پدیده خشونت درخانواده

معمولاً خشونت با مفهوم پرخاشگری به كاربرده می شود و درتعریف پرخاشگری آمده است اعمال خصمانه ای كه ازروی عمد صورت می گیرد و به افراد و اشیاء آسیب می رساند. در تعریفی دیگر خشونت پدیده جدیدی نیست اما به علت بُعد گسترده آن به تازگی مورد بررسی قرار گرفته است و این بررسی ها نشان داده كه خشونت دردرون خانواده ازدوجهت تأثیرگذاراست: شخصی واجتماعی. درجنبه شخصی، قربانی خشونت آسیب بدنی می بیند، تحقیرمی شود. شخص خشونت دیده اگر كودك باشد، تا آخر عمر بقایای آثار خشونت با او همراه است.از بُعد اجتماعی نیز خشونت های خانوادگی نوعی بی اعتمادی نسبت به افراد به وجود می آورد. به طور كلی خشونت پدیده ای است كه به مذهب ، به طبقه اجتماعی و سطح سواد كمتر ارتباط دارد. تظاهرات خشونتی با شرایط اجتماعی كه روز به روز رو به خشونت می رود، نمود پیدا می كند.

آسیب شناسان وجامعه شناسان اجتماعی عمده اختلافات خانوادگی را حول محور مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ناموسی تقسیم می كنند.

آسیب شناسی اجتماعیو خانواده گسسته

آسیب شناسی اجتماعی و خانواده گسسته در شکل گیری پیامدهای آسیب زای اجتماعی چون اعتیاد، فحشاء، فرار ، فقر، طلاق، ولگردی، خشونت خانوادگی و...مؤثر است. در خانواده که همنوایی اجتماعی بین اعضاء برای رعایت هنجارها و ارزش ها وجود نداشته باشد، خانواده گسسته شکل می گیرد. در جامعه ای که اعضای خانواده در معرض پیامدهای مدرنیته و رفتارهای سنتی قرار گیرند، بر رشد و ایجاد خانواده گسسته کمک شایانی کرده اند. درخانواده گسسته عدم رعایت رسوم اخلاقی، عدم اهمیت به کردار ها و روش های رفتاری، بروز تأخر فرهنگی منجر به آسیب های اجتماعی شده، توسعه شهرنشینی اهمیت به روابط گزلشافتی( جامعه یا شرکت) بین اعضای جامعه، و تحرک جغرافیایی بین محل کار و محل سکونت و عدم صمیمیت اجتماعی بین اعضای خانواده بر شکل گیری خانواده گسسته اثر گذار است. در خانواده ای که بی نظمی در بین اعضای خانواده حاکم باشد؛ قدرت و استیلاءپذیری بر ساختار خانواده حاکم است،پس منجربه خشونت خانوادگی شده است؛ نگرش سنتی به اقتدار و قدرت مرد سالاری از اهمیت بسیاری در جامعه ایرانی برخوردارست، پس این امر خشونت علیه فرزندان و زنان را افزایش داده است ، پایین بودن سطح نگرش ها و ، عدم آگاهی از زندگی روزمره، تمسخر و تحقیر افراد خانواده، وجود ازداوج های زودرس و عدم تجربه و ناپختگی در زندگی زناشویی و... نشانگر ارتباط بین خانواده گسسته و خشونت خانوادگی است؛ طلاق و جدایی، با آسیب های فراوانی چون فحشاء، عدم جامعه پذیری فرزندان، اعتیاد، عدم امنیت اجتماعی و اقتصادی، بی اخلاقی و ناملایمات رفتاری، کاهش همبستگی روابط خانوادگی و... در ایران بر پیکره خانواده و از هم گسیختگی آن کمک شایانی کرده است. اعتیاد در ساختار خانواده گسسته ایرانی منجربه سقوط ارزش ها ، هنجار ها، اخلاق و رفتار های فرهنگی گردیده است. متغییرهایی چون" ناکامی در زندگی، عدم ثبات عاطفی، و ناملایمات  اجتماعی و روانی و... نشانگر رابطه بین اعتیاد و خانواده گسسته می باشد؛ولذاامروزه خشونت‌های خانوادگی، یکی از مسائل مبتلابه جوامع، اعم از شهری و روستایی شده است ومردم نیز به طور عام در برخورد با این معضل، ازمراکز ذی صلاح تنها طالب مجازات متهمان هستند. در حالی که برخورد با این پدیده به نگرش عمیق تری نیاز دارد.این مسأله زمانی اهمیت پیدامی‌کند که دریابیم این پدیده با ابعاد مختلف خود می‌تواند محمل بروزعواقبی باشدکه در نهایت بی‌ثباتی وتزلزل ارکان مختلف اجتماعی را سبب می‌شود.این که بسیاری از متهمان و مجرمان، خشونت‌های خانوادگی را عامل اصلی تکوین شخصیت خود و بروز اعمالشان معرفی می‌کنند، ریشه در این نکته دارد.

 ارتباط رشد خشونت هاي اجتماعي باآستانه تحمل درجامعه

باتوجه به مباحث مطرح شده اينك مي توان ارتباط رشد خشونت هاي اجتماعي را با آستانه تحمل درجامعه كاملا درك و احساس نمود ؛ و لذا نكات پايانی این بخش را از منظرجامعه شناسان و صاحب نظران علوم اجتماعي فهرست وار از نظر مي گذرانيم :

1- خشونت جزء مسائل اجتماعي حاد به شمارمي رود كه درتمام مناطق جغرافيايي و در ميان تمام گروه هاي ديني، نژادي و در تمام سطوح تحصيلي، شغلي، اقتصادي و اجتماعي مشاهده مي شود.

2- درجامعه امروز به دلايل عدیده چون گسترش فقر، بیکاری ، تورم، تبعیض، فساد ، عدم توجه به مسائل آموزشي ، معنوي و انساني درسطح خانواده ها ،گرايش به خوشگذراني ها ، سقوط خانواده و ارزش هاي تربيتي و بالاخره گسترش ماشينيسم سبب بدبيني و ترس ازآينده منجر به خشونت و پرخاشگري شده است.

3- آستانه تحمل بسياري از افراد جامعه کمترازآن شده است که ناملايمات روزمره را تاب بياورند و با يکديگر برخورد نکنند.برخوردهايي که گاه درحد جروبحث زباني باقي مي ماند و گاهي نيز به زد وخورد مي انجامد. وقتي تحمل افراد در برابر مشکلات و برخوردها پايين مي آيد احتمال برخورد فيزيکي بالا مي رود و اگر سلاح سردي هم به همراه داشته باشند اين برخورد فيزيکي به ضرب و جرح و يا قتلي ناخواسته منجر مي شود.

4- برخي از صاحب نظران حوزه اجتماعي دلايل عمده کاهش آستانه تحمل در بين مردم را عملکرد بد برخي مسئولان، مشکلات اقتصادي، عملکردنه چندان قوي دستگاه پليس و دستگاه قضائي براي احقاق حقوق مردم، فقدان فرهنگ گفتگو بين مردم و فقدان آموزش گفتگو در نهاد مدرسه و خانواده مي دانند.اغلب پژوهشگران و متخصصان امر معتقدند بي‌اخلاقي‌هاي اجتماعي در طول سه‌دهه‌ اخير در کشورمان رشدي قابل توجه داشته است.

5- آستانه تحمل در جامعه کم شده است و بايد به فکر چاره کاربردي باشیم.نشاط و شادماني اجتماعي بايد افزايش يابد و در چارچوب موازين اخلاقي و ديني شادماني در جامعه پررنگ شود. آموزش مهارت هاي زندگي از سطح دبستان شروع شده و تا دانشگاه اين بحث به عنوان درس اصلي مورد آموزش قرار گيرد. کاهش فيلم هاي خشن و بازي هاي رايانه اي خشن با چاره انديشي منطقي يعني توليد فيلم ها و سريال هاي نشاط‌آور، آموزش خانواده‌ها در کنترل رفتار والدين در مقابل فرزندان و همين طور تداوم تمرين هاي مهارتي در تمام سطوح اجتماعي راهکارهاي اصلي و ميان مدت کاهش خشونت در جامعه هستند".

6- امروز ما با شرايط اجتماعي سروکار داريم که به شدت آسيب زا هستند و روند امور نيز به گونه اي است که اين آسيب زايي مي تواند دائما افزايش يابد.

مشکل در سقوط اخلاقي است که ما را تهديد مي کند و سنت گريزي و سنت ستيزي که ميراث شوم نفوذ استعماري و مدرنيته وارداتي در اين کشور بوده است.

7- درباره راهکارهاي کنترل خشونت هاي اجتماعي برراهکارهاي فرهنگي و زيربنايي تأکيد دارد و مي گويد: "فقدان فرهنگ گفتگو در بين بسياري از افراد موضوعي به مراتب با اهميت تر از ديگر موضوعات است. تقويت فرهنگ گفتگو از طريق فعاليت هاي فرهنگي و اجتماعي تا حد زيادي مي تواند از خشونت ها و درگيري هاي اجتماعي افراد بکاهد.

 

شنبه : 7 / 11 / 1396- 9جمادی الاول 1439- 27 ژانویه 2018

 

 

 

 

 

اسد...
ما را در سایت اسد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asadollah587o بازدید : 212 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 3:36