اعتیاد زنان از انکار تا مهار

ساخت وبلاگ

 اعتیاد زنان از انکار تا مهار           

دکتراسدالله افشار

یکم) برای بسیاری چنین جا افتاده است که زنان نمی توانند معتاد شوند یا معتاد باشند. بنابراین چه نیازی است که به شناسایی این زنان پرداخته شود یا امکاناتی به اصلاح رفتارشان اختصاص داده شود تا نیازشان را پاسخگو باشیم. با بروزجنبش های برابری طلب زنان در دهه 1970 میلادی اما این فکر قالبی زیر سئوال رفت و شکست؛ چنان که نه تنها تأکید شد زنان می توانند با مردان فرق داشته باشند، بلکه ضمنا گرفتاری آنان در دام اعتیاد همانند با مردان منتفی نیست و لازم است برای رهایی اینان کاری کرد. با این باور بود که اعتیاد زنان به رسمیت شناخته شد و مطالعات جنسیتی به این مقوله هم پرداخت و پژوهش های گسترده ای را در این باب سامان داد. از این نگره ورود زنان به جرگه اعتیاد، مصائب اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان را دو چندان می کند؛ و لذا در چنین موقعیتی، قبل از هرچیز جداکردن وضعیت آنان از مردان معتاد ضرورت دارد؛ زبرا این دو جنسیت از حیث ثروت، قدرت، منزلت و معرفت نابرابر بوده و اساسا زنان بی بهره از این مواهب در رقابت با مردان بر سر دستیابی به امکانات مزبور به سر می برند. در این صورت به تبیینی نظری نیاز است که نشان دهد زنان معتاد غیر از تشابه در این رفتار با مردان به چه تمایزاتی مشهورند و بر این پایه چگونه می توان به زمینه سازی منع یا ترک اعتیاد ایشان همت گمارد. مثلا اگر گرایش زنان به اعتیاد جهت فراموشی سلطه جنس مذکر باشد، جز به مدد یاری برابرسازی روابط قدرت نمی توان به تغییر جهت رفتاری آن اندیشید و دست یافت.

دوم) اگر این باور را با تلقی سیاسی بپذیریم که زنان به منزله اقلیت و فرودست و ثانویه بودن نسبت به اکثریت و فرادست و پیشگام بودن مردان؛ جایگاهی در نظام خلقت و اجتماع ندارند، این نتیجه به ذهن خطور می نماید که آنان قربانیان سلطه و امتیازات جنس مذکرند و همین نیز سبب می شود آنان در مواجهه با مسئله اعتیاد از حیث اعمال قدرت بر خود و سایرین، دچار تعارض برای کنترل علیه واقعیت ضعف کنترل گردند؛ زیرا سخت است به زنان تفهیم کرد هم به واسطه خویشتنداری دچار اعتیاد شده اند و باید با تقویتش به جنگ اعتیاد روند و هم به ایشان فهماند در پارادایم جنس مذکر از توان کافی برخوردار نبوده و لازم است توانمند شوند. به علاوه اگر زنان معتاد در ردیف مردان معتاد گذاشته شوند یا هم ردیف آنان انگاشته شوند، ممکن است هر گونه مواجهه و راه حل اصلاحی موجبات ازخود بیگانگی ایشان را فراهم آورد و بلکه از خویش نیز دورشان سازد. آن چه لازم است در همین بحث بیان شود این است که؛ جنگ جنسیتی که خود مردان به راه انداخته اند که زنان را به منزله دیگران کنترل کنند، اینک آنان را نزد زنان هم چون دیگرانی متخاصم جلوه می دهد که با اعتیاد به جنگ شان رفته اند تا خودی بنمایانند؛ اما اینک همه سیاست های اصلاحی و توانمند سازی به یاری هم آمده اند که نشان دهند این جنگ با خودشان است ولذا براین روش مشکل بتوان مسئولیت پذیری زنان را در قبال ضعف خویشتنداری شان برانگیخت و از آن برای اصلاح رفتار اعتیادآمیزشان سود جست.  

سوم) شناخت تاریخی اعتیاد زنان لازمه تحلیل اجتماعی و نسخه پیچی برای آن است. مع هذا چنین موضوعی در مطالعات تاریخی به قرینه غیبت عمده زنان از آن یا نبود مورخان زن مستقل برای واقعه نگاری این حضور چندان مشخص و برجسته نبوده، خصوصا که اعتیاد زنان عرفا و اخلاقا نیز مذموم می نمود. حتی استفاده از داروهای مخدردر تمدن های زن محور پیشاتاریخ برای کاهش آلامی چون دردهای زایمان که البته هیچگاه به اعتیاد نمی کشید، در پارادایم جنس مذکر چنان با شائبه های اقتصادی و اخلاقی توأم شد که حتی اطبا نیز ذکری ازتجویز این مواد برای تسکین بیماران زن خویش به میان نیاورده اند، به ویژه که هنوز اعتیاد نیز به عنوان بیماری پذیرفته نشده بود و در تداعی با خشونت و استقلال و سلطه جویی جنس مذکر تنها در زمره مردی و مردانگی و مناسک آن می گنجید. چنین تصور می رفت که تنها مردانند که می توانند "دمی به خمره " زده یا " پکی به وافور" زنند و درعین حال به واسطه قدرت و توان شان قادرند این رفتار را نیز کنترل کنند  وهرگاه دل شان بخواهد در قبال آن خویشتنداری پیشه نمایند؛ زیرا زنان حتی در شکل طبیعی محتاج مراقبت و نظارتند تا چه رسد که به اعتیاد نیز گرفتار آیند. این همه سبب مخفی ماندن اعتیاد زنان در تاریخ جنس مذکر یا پنهانکاری خود آنان در این زمینه گردید.                 

چهارم) از اواخر قرن 20میلادی  به موازات تأمین شرائط برابرتر زندگی جنس جنسیتی و نیز ضرورت برنامه ریزی جامع تردر این زمینه به مدد جمع آوری آمار واقعی از وضعیت پدیده های اجتماعی بود که رویکرد واقع بینانه تری نسبت به اعتیاد زنان اتخاذ گردید. مع هذا چنین رویکردی  نیز تا آن جا پیش می آمد که متناسب با نقش ثانویه زنان درحیات انسانی اجتماعی با همه پوشیدگی ها، تغافل ها، بی ارادگی ها و عدم حق انتخاب های شان باشد. زنان همواره در معرض اعتیاد بوده اند؛ اما نه آشکار و از سر اراده، بلکه در صورت ثبت شدن اعتیادشان توأم با تأکید بر شرائطی خاص و غیر قابل مقایسه با مردان. در هر حال هرچه به هزاره سوم نزدیک تر می شویم، شناخت اعتیاد زنان و زمینه سازی برای اصلاحش بالاتر گرفته است. همه جانبه نگری زبان و معنا، نفی و طرد، شرم و بدنامی و تلقی زنان به منزله اقلیت یا تابع در این روند بیشترشده و رویکرد به زنان معتاد را نسبت به انواع مردان بیشترکرده است تا لااقل ضرورت رفع اعتیاد آنان با سقوط در جهان تجربیات مردانه توأم نشود. از این منظر زنان بخشی ازجامعه تلقی شده و نیازهای خاصی به تفکیک سن و طبقه و امکانات و دسترسی های رفاهی محل سکونت و نظائر آن ها دارند که اعتیادشان را نیز تأثرمی دارد و لذا نمی توان بنا به دیدگاه و رأی مردانه و خصوصا انقیادشان از مردان نسبت به آن نسخه پیچی کلی کرد؛ زیرا حداقل این است که زنان از همان مسئولیت و اراده جنس مذکر در این راستا بهره مند نیستند.   

 

     سه شنبه: 23 / 11/ 1397- 6 جمادی الثانیه 1440- 12 فوریه 2019

 

 

References

 

  bateson, G.  (1971). The cybernetics of self: A theory of alcoholism. Psychiatry,34(1),1-18.

. jellinek,E. M. (1960). The disease concept of alcoholism. New Haven: college and Universities Press.

اسد...
ما را در سایت اسد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asadollah587o بازدید : 209 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 21:48